چهارشنبه ۱ اسفند ۱۳۸۶ - ۲۰:۵۵
۰ نفر

آزاده‌محمدحسین: هر سال اربعین، حیاط خانه «خانم‌جان» غلغله است. البته این شلوغی و هیاهو 28 صفر و 21رمضان هم خاطره‌ای هر ساله در خانه خانم‌جان به جا می‌گذارد.

خانم‌جان و دایی بهمن با هم هر سال در اربعین حسینی به هیأت خودشان و‌ یکی دو هیأت دیگر و اهل محل نذری می‌دهند؛ البته هر رهگذری هم که از راه برسد از این سفره نذری بی‌نصیب نمی‌ماند.

نذری‌پزان خانم‌جان و دایی، عالمی دارد و صفایی؛ اما نذری‌های محرم و قیمه‌های امام‌حسین ع برای من و بقیه بروبچه‌های هیأت عالم دیگری دارد. بعضی از اهل محل می‌گویند سفره‌های نذری خانم‌جان برکت عجیبی دارد و خیلی‌ها از سر همین سفره‌ها حاجتشان را می‌گیرند.


‌طرح از الهه یوسفی‌صالح

معمولاً کسانی که حاجتشان برآورده می‌شود، برای محرم سال بعد هر قدر که بتوانند برنج، لپه، گوشت و هرچه که در توانشان باشد به هیأت خانم‌جان و دایی بهمن هدیه می‌دهند.
خانم‌جان همیشه می‌گوید: «تا زنده هستیم، آتش زیر دیگ‌های نذری هم روشن است. بعد از من هم خدا بزرگ است.»

به نظر خانم‌جان نذری فقط برای سیر کردن عده‌ای عزادار و رهگذر نیست، محبتی که پشت این کار هست، به همه دنیا می‌ارزد. همین‌قدر که عده‌ای دور هم جمع می‌شوند، چند روزی از زندگی روزمره دست می‌کشند و با هر چه که در توان دارند، به خلق خدا خدمت می‌کنند، یعنی زنده کردن روح واقعه عاشورا.

خانم‌جان آنقدر با عشق پای دیگ‌های نذری می‌ایستد و پا به پای آشپزها کار می‌کند که گاهی وقت‌ها آدم فراموش می‌کند او همان کسی است که بعضی وقت‌ها از شدت پادرد لپ‌هایش گل می‌اندازد و صدای ناله‌هایش نیمه‌های شب آدم را از خواب بیدار می‌کند؛ هر چند بنده خدا همیشه سعی می‌کند به روی خودش نیاورد. اما واقعاً موقع پختن نذری، خانم‌جان از این‌رو به آن‌رو می‌شود. خودش که معتقد است عشق به اهل بیت پیامبر ص او را این‌طور سرپا نگه می‌دارد.

خانم‌جان اعتقاد محکمی دارد؛‌ به نظر او هیچ کس نباید از در خانه‌اش دست خالی برود، حتی اگر شده سهم غذای باقی‌مانده اهل خانه را هم به رهگذران بدهد، این کار را می‌کند، ولی هیچ‌کس را دست خالی نمی‌راند. او می‌گوید: «این غذا مال من نیست، این برکت ویژه الهی است، من وسیله‌ام که توانسته‌ام چند نفری را سر سفره‌ای بنشانم.»

اهل محل می‌گویند سفره‌های خانم‌جان واقعاً پربرکت است. من هم به این معتقدم. نذری‌های خانم‌جان فقط سهم هیأت‌ها و اهل محل نیست؛ هر سال یک دیگ از نذری‌ها را با وانت می‌برند به یکی دو مرکز خیریه. هنوز هم هیچ‌کس از نیت خانم‌جان برای این کار خبر ندارد.

اما امسال یک نذر هم به نذرهای خانم‌جان اضافه شد که ماجرایش از این قرار است: روز اربعین پیرزنی با دستان لرزان و چهره‌ای خجالت‌زده به در خانه خانم‌جان آمد. تا مدتی کسی متوجه حضور او نشد، چون همه سرگرم کار خودشان بودند؛ تا این‌که صدای صحبت یکی از حاضران در خانه و پیرزن اول از همه توجه خانم‌جان را جلب کرد.

وقتی خانم‌جان جویای اوضاع شد، پیرزن گفت می‌خواستم با خود شما صحبت کنم. هیچ‌کس نفهمید آن دو به هم چه گفتند و چه شنیدند. فقط وقتی خانم‌جان با صورت خیس از اشک و گونه‌های گل انداخته به حیاط برگشت، به دایی بهمن سفارش کرد: «از سال آینده چه زنده باشم، چه نباشم، یک دیگ دیگر به نیت بانو زینب س به دیگ‌ها اضافه کن.»

بعد کیسه کوچکی را به او داد که به اندازه یک مشت برنج داخل آن بود و تأکید کرد: «این برنج را برای دیگ اضافه نگه‌دار. مطمئنم تا اربعین بعد بقیه لوازم را هم خدا می‌رساند.»

هر چه همه سعی کردند خانم‌جان بگوید که پیرزن به او چه گفت که این چنین تحت تأثیر قرار گرفت و چشمانش اشکبار شد، زیر بار نرفت که نرفت. فقط وقتی اصرار همه را دید، یک جمله گفت: «از در خانه آقاحسین ع نباید هیچ‌کس دست خالی برگردد!»

کد خبر 44816

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز